سفرنامه ارمنستان

بسیاری از گردشگران خاطرات سفر خود را منتشر می کنند. خواندن این خاطره ها بما کمک می کند که با مقصد بیشتر آشنا شویم ولی نکته اساسی این است که هر کسی وقایع را از زوایه دید خودش نگاه میکند بنابراین بهتر است به سفرنامه های مختلف سری بزنیم. خوشبختانه در مورد ارمنستان سفرنامه های گوناگونی نوشته شده است و بسیاری خاطره سفر به ارمنستان را در وبلاگ شخصی خود منتشر کرده اند. در این پست با هم مروری می کنیم به برخی از این سفرنامه ها.

سفرنامه سفر زمینی به ارمنستان
نویسنده این وبلاگ مرداد ماه سال 91 با اتوموبیل شخصی به ارمنستان مسافرت کرده است و مسیر حرکت را برای شما توضیح میدهد. او از مناطق مرکزی شهر ایروان، دریاچه سوان و دیلیجان نیز بازدید کرده است. خاطره ای درباره کلیسای شهر، رستوران ایرانی آرش و رستوران پاروانا نیز بازگو می کند. رستوران پاروانا بین ایرانی ها به رستوران پروانه ها معروف است.
در ماه مرداد از برف و یخ در جاده های کوهستانی اثر چندانی نیست  و نویسنده درباره لذت بردن از مناظر طبیعی جاده صحبت کرده است. یک فرد خردسال نیز همراه گروه توریستی این افراد است.

عاشق مسافرت
نویسنده در سال 89 همراه با گروه خود با قطار از مشهد به تهران می رود و از آنجا با هواپیمای خط هوایی کاسپین به ایروان پرواز می کند یا بقول خودش می پرد. بنظر می رسد که او لیدر گروه خود نیز هست زیرا به گفته خودش تلاش کرده است که گذرنامه افراد گروه 5 نفره شان را یکجا به مامور صدور ویزا تحویل بدهد که البته بدیهی بود پذیرفته نمی شود. این نویسنده یا لیدر محترم تهمت عجیب و غریبی را هم به کنسول یا مامور صدور ویزا در فرودگاه وارد می کند. می گوید ما 50 دلار برای صدور ویزای 5 نفر پرداخت کردیم ولی مامور گفتند که پولی پرداخت نشده است !
من با اطلاعات اندکی که دارم نمیتوانم این ادعا را پردازش کنم،  آخر چطور می شود کنسول پول بگیرد و انکار کند؟ بهرحال در میان این گروه 5 نفری 50 دلار مفقود شد و بنظرم نویسنده عاشق سفر این امکان را داشت که به یکی از افراد گروه خودشان هم شک کند.

همه آرزویم اما

نویسنده خودش را فهیمه معرفی می کند. مبدا حرکت آنها اصفهان بوده است. فهیمه که مانند سایر اصفهانی ها خوش سخن است نام پست خود را گذاشته است گزارش تصویری سفر زمینی به ارمنستان اما تصاویر منتشرشده تنها مربوط به تبلیغ یک کارت پلاستیکی است. فکر می کنم اشکال از وبسایتی باشد که عکسها را آنجا آپلود کرده است. متاسفانه بسیاری از سایتهایی که فضای مجانی می دهند بعد از مدتی فابلهای آپلود شده توسط کاربر را با تصاویر تبلیغاتی جایگزین می کنند.
فهیمه خدمات توریستی را از یک اصفهانی در میدان هراپاراک میگرد. یک دختر ارمنی هم که فارسی حرف میزد به گفته نویسنده دوست دختر این اصفهانی میدانی هراپاراک بود.

سفرنامه علی
علی در تابستان 88 با اتوموبیل شخصی به ارمنستان سفر کرده است. سفرنامه او فراتر از بیان خاطره است بلکه توصیه ها و اطلاعاتی را هم در اختیار شما قرار میدهد. علی از جایی بنام پارک آبی آختاناک نام می برد که من بعد از سالها هنوز آنجا را ندیده ام. من فقط یک پارک بنام آختاناک یا در واقع هاختاناک میشناسم که آنهم آبی نیست.

خاطرات یک رهگذر
نویسنده این وبلاگ که خودش رو متین معرفی کرده است مینویسد که بعد از بهم خوردن برنامه سفر تایلند به ارمنستان سفر کرده است. او در سال 89 و با تور زمینی به ارمنستان آمده است. متین درباره گرانی غذا در بین راه در مقایسه با ایروان و همینطور گرانتر بودن نرخ درام در برابر دلار در رستوران بین راه صحبت کرده است. متین می نویسد: به نظر می آد که ۹۵ درصد مردم ارمنستان در فقر مطلق زندگی می کنن و ۵ درصد هم خیلی ثروتمند هستن. این رو از روی ترکیب ماشین ها می شه تشخیص داد. شما هامر و پروشه کایان و یک سری ماشین تشریفات با پلاک شخصی می بینید که توی هیچ فیلمی من همچین ماشین تشریفاتی ندیدم و نه شنیدم. ولی این ها به زور ۵ درصد ماشین ها رو تشکیل می ده و ۹۵ درصد همون لادا و فیات های لکنتی هستن. مینی بوسا هاشون مربوط به جنگ جهانی اول می شه و مینی بوس پوزه دار زیاد دیده می شه و خیلی هم لکنته و درب داغون هستش.

خاطرات من
نویسنده وبلاگ خود را عباس نوربخش معرفی کرده است. او از مرز ایران تا ایروان را با تاکسی سفر کرده است. سفرنامه او در چند قسمت در وبلاگ خاطرات من منتشر شده است و توصیه هایی در مورد نحوه نحوه گرفتن تاکسی در منطقه مرزی آورده شده است.

وبلاگ آراز بارسقیان
این سفرنامه مربوط میشود به زمستان سال 89 . نویسنده به گفته خودش پول چندانی برای مسافرت فراهم نکرده است و سعی می کند از هزینه ها بکاهد. توجه خاصی به دختران و زنان ارمنی دارد ولی از مراکز فرهنگی شهر بازدید می کند.

تجارب سفر ارزان به ارمنستان
این سفرنامه بنظر من بیشتر پندنامه هست. عنوان ارزان در سفرنامه آمده است ولی تنها نکته ای که برای ارزان شدن مسافرت اشاره شده است این است که بجای هتل، آپارتمان اجاره کنید.

خاطرات آرمیتا
این وبلاگ متعلق است به آرمیتا نصرآبادی، دختری کوچولو که بهمراه پدر و مادرش با خودروی شخصی به ارمنستان سفر می کند. خاطره این سفر را مادر آرمیتا برای فرزندش تعریف می کند. خاطره مربوط می شود به سال 89 و زمانی که کامران و هومن در ایروان کنسرت اجرا کردند.

تنهای تنها
این وبلاگ خاطره چندانی را توضیح نمیدهد بلکه بیشتر نظر نویسنده است در مورد فضای شهر و گردشگران. محمد نویسنده این وبلاگ گردشگران ایرانی در ارمنستان را اینطور توصیف می کند: ایرانی هایی که به ارمنستان می روند، انگار فقط و فقط برای نوشخواری و رقص، هزینه های دلاری سفر را به جان می خرند و هیچ دیگر از آن دیار نمی خواهند. تا دلت بخواهد در ایروان دیسکوی ایرانی است؛ گله به گله. به خصوص در مرکز شهر و در منطقه اپرا هاوس و تا دلت بخواهد در حوالی این دیسکوها -به خصوص هرچه به دیرهنگام شب نزدیک می شوی- ایرانی می بینی. اصلا انگار آن منطقه در آن ساعت های شب، منطقه ایرانی ها می شود.
او وضعیت دیسکوها را هم اینطور شرح میدهد: زیرزمین هایی که اسم دیسکو رویشان گذاشته اند؛ زیرزمین هایی که بوی گند و تند مشروب و دود سیگار توی هوای آن موج می زند. با آن صدای گوشخراش موزیک شان و وول خوردن آدمهای عرق کرده توی هم. نمی دانم؛ یعنی ما را آنقدر تشنه و حریص ساخته و نگه داشته اند که ناگزیر باید توهین و خفت حضور در این زیرزمین ها را به جان بخریم!؟

وبلاگ شخصی علی اکبر قلمی
نویسنده مردی 50 و اندی ساله است که در سال 90 بدون رزرو قبلی محل اقامت به ارمنستان سفر می کند ودیروقت شب به ایروان میرسد. عکسهای جالبی نیز از ایروان در وبلاگ او منتشر شده است.

ریز و درشت از سفر ارمنستان
نویسنده این وبلاگ نظر خود را در مورد ارمنستان بیان می کند. او مینویسد: سيگار ، سيگار ، سيگار... اين كلمه بيشترين حضور را در همه كافه ها و بارهاي ايروان دارد. به حدي كه شما هرگز پياده رو يا باغچه اي را نخوايد يافت كه فاقد ته سيگار باشد.
در جای دیگری از وبلاگ خود نیز میگوید: گه يه وقت ديديد چند مرد در حال بلند بلند صحبت كردن هستند و سرو صدا بالا گرفته ، از كسي نخواهيد واستون ترجمه كنه.. ( از خجالت سرخ خواهيد شد..) فرهنگ الفاظ ركيك در نزد برخي از مردهاي " نامحترم " به شدت غير قابل پخش است.
سبک نگارش نویسنده بنظرم جالب ولی اغراق آمیز است.

گزارش سفر ارمنستان و صعود به قله
شرح کوهنوردی و صعود به بلندترین قله ارمنستان توسط فردی با لباس روحانی و همراهانش می باشد. نویسنده درباره نماز خواندن و مسجد رفتن نیز توضیح میدهد و در سفرنامه از عبارت ارزش مذهبی و از اینجور حرفها هم استفاده می کند.

سفرنامه منصور اعلمی فر
در این وبلاگ مطالب گوناگونی وجود دارد و خاطراتی از سفر به ارمنستان با خودروی شخصی در 7 قسمت نیز منتشر شده است. نویسنده که بنظرم قلم شیرینی دارد از برخورد ماموران در مرز ارمنستان ناراضی است. آنها برای پیدا کردن توالت در مسیر دچار مشکل هستند زیرا به انگلیسی حرف میزنند و هر کسی منظورشان را متوجه نمیشود.
اگر این مسافران همین واژه توالت را استفاده کرده بودند، بطور قطع برای فهماندن منظورشان اینقدر به دردسر نمی افتادند.

سایبان عشق
اینها با وسیله نقلیه عمومی فاصله مرز تا ایروان را طی میکنند. نویسنده به قیمتها و نیز ظاهر مردم و ساختمانها توجه خاصی دارد. بنظر میرسد از اینکه سهمی در معامله نصیب واسطه یا دلال میشود، خرسند نیست. او می گوید منزلی به قیمت شبی 40 دلار را از واسطه شبی 70 دلار گرفته است و در وبلاگش شماره تلفن مستقیم مالک آپارتمان را منتشر کرده است البته همانگونه که خودش توضیح داده است بخاطر مشکل زبان، گردشگر در ارتباط مستقیم با صاحبخانه ممکن است دچار مشکل بشود. او از قول آشنایان خود نقل می کند که برای اجاره سوئیت یا آپارتمان اگر سری به مسجد بزنید، راهنمایی می شوید.

نظرات

ارسال یک نظر