دوستان گرجی سردار یعقوبی نفهمیدند که چرا انقلاب رز اتفاق افتاد

قفقازستان - سردار رحیم یعقوبی جانشین حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران در گفتگو با خبرگزاری تسنیم درباره سقوط حکومت ادوارد شوارنادزه در گرجستان مطالبی را نقل می کند. در این پست می خواهم چند جمله درباره تحولات آن دوران سخن بگویم، البته خطاب این سخنان نه جناب سردار بلکه به کسانی است که پای سخنان ایشان می نشینند و ممکن است براستی از مسائل آگاه نباشند.


روایت سردار یعقوبی از سقوط حکومت شواردنادزه
پاسدار یعقوبی به تسنیم می گوید: در سفری که به گرجستان داشتم، در دیدار برخی افراد متنفذ آن کشور گفتم که “چطور شد شما آقای «شوارد نادزه» رئیس جمهور وقتتان را به این سادگی از کاخ ریاست جمهوری بیرون کردید درحالی که ایشان پیر کار سیاسی و دیپلماتیک بود و جامعه گرجی نیز جامعه‌ای کمونیست و دارای تحلیل بود؟”. آنها در پاسخ گفتند “ما اصلاً متوجه نشدیم که چرا این اتفاق افتاد”.رخنه و نفوذ فکری و فرهنگی صورت گرفته در گرجستان به‌گونه‌ای بود که ارکان حکومت این کشور را تحت تأثیر خود قرار داده بود تا جایی که خود اطرافیان رئیس جمهور وقت گرجستان به او گفتند که “دیگر شما را نمی‌خواهیم” و جایگزین او، افراد متمایل به غرب شدند، یعنی کار نفوذی‌ها در عرصه‌های فرهنگی و سیاسی به‌قدری نامحسوس و دقیق صورت می‌گیرد که بعضاً خود متولیان امر هم متوجه این امر نمی‌شوند و وقتی به خود می‌آیند که همه چیز را باخته‌اند.

گرجستان در دوران شواردنادزه
آنروزها بغیر از چند خیابان مرکزی در شهر تفلیس، مابقی کوچه ها و خیابانها خاکی بودند. آسفالت اغلب خیابانها از بین رفته بود ولی تعمیری صورت نمی گرفت. در خیابانهای اصلی شهر گاه به فاصله هر یکصد متر سیگارفروشها و سایر دستفروشها پیاده رو ها را اشغال کرده بودند. ساعات غروب، زنان فاحشه در خیابان روستاولی و برخی از نقاط دیگر شهر رژه می رفتند. کیف قاپی در مترو و خیابانهای اصلی شهر رایج بود. شبها اگر به محله های خلوت میرفتی با خطر حمله زورگیرها مواجه میشدی. در بازار، در تاکسی و هر کجا که مردم عادی حضور داشتند، ناسزاگویی به شواردنادزه رایج بود. امکانات اولیه زندگی مانند آب، برق و گاز در دسترس همگان نبود و در کل فقر و فلاکت همه جا نمایان بود.
بموازات فقر عمومی، فساد و رشوه خواری نیز بیداد می کرد. پلیس، مامور مرزی، کارمند گمرک و سایر کارکنان دولت رشوه می گرفتند. صنایع و بازرگانی در انحصار باندهای مافیایی خاصی بود که خون مردم گرجستان را می مکیدند و پولهای خود را روانه روسیه و سایر کشورها می کردند.

حضور مردم در انقلاب گل رز

روز 22 نوامبر سال 2003 گروهی وارد پارلمان شدند و از شواردنادزه که مشغول سخنرانی بود، خواستند که از قدرت کنار برود. در همان زمان جمعیت در مقابل پارلمان و بخشهای مرکزی شهر تفلیس موج میزد. مردم گرجستان خواهان سرنگونگی حکومت شواردنادزه بودند. عجیب است اگر دوستان سردار یعقوبی آن جمعیت چند صد هزار نفری را ندیده باشند و فریاد اعتراض آنها را نشنیده باشند.

چرا انقلاب گرجستان نرم بود
وقتی جمعیت معترض در خیابانهای اطراف پارلمان حضور داشتند، نیروهای مسلح بسوی مردم شلیک نکردند. بخاطر دارم شواردنادزه پس از سرنگونی گفت که دستوری برای شلیک به مردم صادر نشده بود، برخی هم می گویند نیروهای مسلح از فرمان سرپیچی کردند بهرحال آنچه رخ داد، این بود که بسوی کسی شلیک نشد و بقولی خون از بینی کسی بیرون نیامد.

سقوط نرم یا سقوط گرم؟
رژیمهای دیکتاتور و فاسد محکوم به سرنگونی هستند. برخی مانند حکومت شواردنادزه ترجیح میدهند دستشان به خون کسی آلوده نشود اما برخی نیز مانند بشار اسد صدها هزار نفر را به گلوله می بندند.

نظرات