آیا مناقشه اوستیای جنوبی راه حلی دارد؟

قفقازستان - روز 9 آوریل 2017 در اوستیای جنوبی انتخابات ریاست جمهوری برگزار گردید و در مورد افزودن نام آلانیا به این جمهوری همه پرسی صورت گرفت. از دو روز پیش اوستیای جنوبی مرزهای خود را در سوی گرجستان بست تا به گفته مقامات این جمهوری، امنیت انتخابات و همه پرسی حفظ شود. شاید انتخاب 9 آوریل از سوی مقامات اوستیای جنوبی بدون دلیل نباشد، در تفلیس این روز اتحاد ملی نامگذاری شده است و به یاد قربانيان 9 آوريل 1989 مراسمی رسمی و ملی برگزار می شود. از آگوست 2008 تاکنون واگرایی اوستیای جنوبی از تفلیس روندی رو به افزایش داشته است و گرجی ها هر روز از اوستی ها دور تر شده اند، آیا راه حلی برای این مسئله وجود دارد؟

اظهارات رئیس جمهور گرجستان
گیورگی مارگولاشویلی در تازه ترین اظهار نظر درباره اوستیای جنوبی و آبخازیا به "راه حل اروپایی" اشاره کرد. به گفته او همانطور که دیوار برلین فروریخت، مرزهای بین این جمهوری ها نیز برداشته خواهد شد. رئیس جمهور گرجستان توضیحی که بیانگر مفهوم این راه حل باشد ارائه نکرد و از همینرو سخنان او را می توان اینچنین نیز تعبیر کرد که برای گرجستان راهبرد همسویی با اروپا اولویت اصلی است و سایر مسائل و از جمله تمامیت ارضی کشور هم تنها در این چهارچوب قابل بررسی است، نکته ای که پیشتر نیز از سوی مقامات گرجستان به انحاء مختلف بیان شده است.
نظامی که اروپا در پیشروی به شرق برقرار ساخته است، تاکنون ملتهای چند قومی را چندان برنتابیده است، تجزیه یوگوسلاوی و چکوسلواکی شواهد روشنی در این مورد است. در مورد اتحاد دو آلمان میدانیم که این دو کشور به لحاظ قومی و زبانی همگون بودند. اگر منظور از راه حل اروپایی، ایجاد یک اتحادیه بین گرجی ها، آبخازی و اوستی ها است که نظام آن مشابه اتحادیه اروپا باشد، این بحث دیگری است اما آیا تفلیس از چنین توانی برخوردار است؟

کنفدراسیون گرجستان
میخیل ساکاشویلی در دوران ریاست جمهوری خود پیشنهاد کرد که اوستیای جنوبی و آبخازیا به تفلیس ملحق شوند اما از نوعی خودمختاری و اختیارات وسیع در امور داخلی برخودار باشند. طرح مشابهی از سوی دولت کنونی گرجستان پیشنهاد شده است، مقامات این دو جمهوری هیچگاه از این پیشنهادات استقبال نکردند اما مردم این مناطق چه نظری در این مورد دارند؟
همه پرسی ها و انتخابات در اوستیای جنوبی و آبخازیا گویای این هستند که اکثریت قاطع مردم این مناطق خواهان همگرایی بسوی تفلیس نیستند. مقامات گرجستان این همه پرسی ها را برسمیت نمی شناسند و نتایج آن را قابل اتکا نمیدانند پس چاره ای وجود ندارد مگر از طریق شواهد وضعیت را ارزیابی کنیم.
آمارها نشان میدهد که اقوام غیر گرجی حتی در داخل مرزهای تحت کنترل تفلیس نیز با پروژه ملت سازی نوین همسویی نداشته اند. در سال 2015 تعداد مهاجران گرجستانی در ارمنستان رقم بیش از 41 هزار نفر اعلام شد. این رقم در سال 2010 اندکی بیش از 25 هزار نفر بود. وضعیت اقتصادی ارمنستان به مراتب بدتر از گرجستان است، سطح دستمزدها در این کشور پایین تر و آمار بیکاری در آنجا بالاتر است با اینحال بسیاری از ارامنه گرجستان آنجا را به زادگاه خود ترجیح داده اند. نگاهی به آمار مهاجرت آذری های گرجستان به جمهوری آذربایجان نیز حاکی از روند افزایشی است. بطور کلی گرجستان از بدو استقلال تاکنون بخش عظیمی از جمعیت خود را از دست داده است، بسیاری از تحلیلگران اقتصاد را عامل این مهاجرتها اعلام کرده اند، مثال ارامنه گرجستان از این حیث اهمیت دارد که نشان میدهد این تنها یک موضوع اقتصادی نیست. حذف زبان روسی از جایگاه زبان رسمی در کلیه مراکز آموزشی، مشکل روادید برای سفر به روسیه و مسائل دیگر سبب شده اند که بسیاری از شهروندی گرجستان صرف نظر کنند. شاید در آینده به مسائل دیگر در اینباره بپردازیم اما اکنون سخن بر سر این است که با وجود دافعه های فراوان، گرجستان چطور می خواهد مردم اوستیای جنوبی و آبخازیا را بخود جذب نماید.
حامد کاظم زاده، مدیر گروه مطالعات قفقاز در دانشگاه ورشو در مقاله ای که ایراس منتشر کرده است، اشاره می کند: با لغو کامل رژیم روادید میان گرجستان و اتحادیه اروپا و افزایش اعتبار گذرنامه گرجی و رشد فزاینده صنعت توریسم، این احتمال دور از ذهن نیست که همگرایی میان ساکنان اوستیای جنوبی و آبخازیا با دولت مرکزی گرجستان افزایش یافته و در میان مدت، شاهد شکل گیری سازوکاری متفاوت در حل این مناقشه و نقش روسیه در قفقاز جنوبی باشیم.
ماحصل کلام اینکه هرچه اوضاع اقتصادی گرجستان بهتر شود و شهروندان این کشور، امتیازات بیشتری بدست بیاورند، رویکرد همگرایی تقویت خواهد شد. گرجستان و غرب سیاست مهار این دو جمهوری را اعمال می کنند که به فقیرتر شدن آنها خواهد انجامید و زندگی در گرجستان آزاد و مرفه را برای آنها جذابتر خواهد کرد اما این تنها یک روی سکه است. سرسختی خاص مردم قفقاز و نقش روسیه را نمی توان نادیده گرفت.

پروپاگاندای روسی در برابر پروپاگاندای اروپایی
این واقعیت دارد که بسیاری از روسها روسیه را بهتر از کشورهای اروپایی و قدرت کشور خود را همطراز امریکا تصور می کنند. نظامی که پوتین در روسیه برقرار کرد آنچنان بدیع بود که بسیاری از نظریه پردازان علوم سیاسی را به تجدید نظر در دیدگاههای کلاسیک علوم سیاسی واداشت. فساد در اقتصاد این کشور نهادینه است اما هیچکس دلیلی برای مبارزه با آن پیدا نمی کند. تا همین چند سال قبل (پیش از تحریمهای اعمال شده از سوی غرب) مردم کشور از رفاهی نسبی برخوردار بودند و در همان بستر فاسد پیشرفته ترین سلاحهای نظامی را می ساختند. در رتبه بندی کشورها بر اساس آزادی رسانه ها، روسیه در رده های پایینی قرار می گیرد اما همزمان اندیشمندان برجسته ای را تولید می کند. یک مهندس المانی اگربرای کار به روسیه برود، با سختی بسیار می تواند شرایط آن کشور را تحمل کند. خوب یا بد نظام روسی از افراد شخصیتی میسازد که با معیارهای جهان غرب سازگاری ندارد و خود روسها به آن "انسان روسی" русский человек می گویند. این انسان روسی "جهان روسی" را بهر جایی ترجیح می دهد. درباره جهان روسی و اینکه انسان روسی چطور در محیطی فاسد احساس راحتی بیشتری داردشاید درآینده توضیحات مفصلتری ارائه کنم اما اینجا بهمین بسنده می نمایم که میخیل ساکاشویلی هنگامی که به سمت فرمانداری اودسا رسید، در توصیف فساد آن منطقه از همین عبارت جهان روسی استفاده کرد.
مردم اوستیای جنوبی و آبخازیا در جهان روسی زندگی می کنند، شاهدی وجود ندارد که آنها زندگی به سبک غربی را به جهان خودشان ترجیح بدهند، کما اینکه تاکنون صدای اعتراضی از سوی آنها برنیامده است که خواهان بر هم خوردن نظم موجود باشند. در چهارچوب همین نظم آرمانهایی نیز برای مردم این مناطق ایجاد شده است.
در اوستیای جنوبی، سخن از اتحاد با اوستیای شمالی است. در تفلیس به این رویکرد، الحاق به روسیه گفته می شود و تحقق احتمالی آن را تجاوز روسیه به خاک گرجستان و بلعیدن بخشی از آن تعبیر می نمایند، مشابه آنچه در مورد کریمه اتفاق افتاد اما نگاه مردم اوستیای جنوبی بهیچ وجه اینگونه نیست. آنها سرزمین خود را متعلق به اقوام اوسی و آلانی میدانند و مردم اوستیای شمالی را همتبار خود تصور می کنند. همه پرسی 9 آوریل، گامی بود در راستای پیوستن دو اوستیا به یکدیگر. گرچه میدانیم در جهان واقعی امکان چنین اتحادی بسیار اندک می باشد ولی این آرمانی است که مردم اوستیای جنوبی دنبال می کنند.
در آبخازیا، تا حدودی آزادی بیان و رسانه ها وجود دارد. سطح آزادی بیان در این منطقه از روسیه و کشورهای همسودش به مراتب بالاتر است. الیگارشهای روس در سالهای اخیر سرمایه گذاری های عمده ای در این منطقه انجام داده اند و اوضاع اقتصادی آن چندان بد بنظر نمی رسد. آبخازها توانسته اند با سازمانهای مدنی در ترکیه و اروپا ارتباطات خوبی برقرار کنند و از اینرو سمپاتهایی در سطح جهان پیدا کرده اند.
بموازات اینکه پروپاگاندای روسی در مناطق جدایی طلب قوی می باشد، نمیتوان این موضوع را نیز نادیده گرفته که اتحادیه اروپا در مسیر پیشروی به شرق در اوکراین مردم را با معضلهایی مواجه کرده است. اکنون اوکراین به سه منطقه تقسیم شده است و اوضاع آشفته ای دارد. هر چند در تفلیس همه این معضلات به گردن روسیه گذاشته می شود اما مردم اوستیای جنوبی و آبخازیا موضوع را از زاویه دیگری نگاه می کنند.

جمع بندی
حل مناقشه گرجستان، تنها با همکاری قدرتهای بزرگ قابل حل است. دولتمردان غربی مایل نیستند صدای استقلال طلبی در این مناطق را بشنوند و از آنسو هم هنوز صدای بلندی جهت پیوستن به تفلیس برنیامده است. گرجستان تاکنون جذابیتی نه برای گرجی ها و نه برای مردم جدایی طلب داشته است. اگر روند اروپایی شدن دستاوردهای ملموسی برای مردم گرجستان بهمراه بیاورد، روند همگرایی مناطق جدایی طلب بسوی تفلیس افزون خواهد شد اما این فزونی در معادله ای قرار می گیرد که مسائل قومی و نقش روسیه متغیرهای دیگر آن هستند.

نظرات