ماجرای 17 شهریور 1357


 جواد گلچین فر - در تظاهرات اعتراضی روز جمعه 17 شهریور در میدان ژاله تهران 64 نفر با شلیک ماموران کشته شدند. این رقم در  کشتار خیابانی معترضان تا آنروز در تاریخ ایران بی سابقه بود و التهاب بزرگی در جامعه ایجاد کرد. آن روز به نام های "جمعه سیاه" و "جمعه خونین" معروف شد و میدان ژاله هم به میدان شهدا تغییر نام داده شد.

امروزه دیگر برای ایرانی ها کشتن 64 نفر در خیابان امری عادی است. مقایسه جامعه امروز با چهل و اندی سال پیش ما را هشیارتر میکند که چه بروزمان آمده است. نسل کشی در جمهوری اسلامی و بکارگیری انواع و اقسام روشهای   مهندسی اجتماعی از ما موجوداتی ساخته است که دیگر حس و عاطفه نسل های گذشته در وجودمان نیست. واقعه 17 شهریور را باید در بستر آن روز و در فرهنگ آن جامعه بررسی کرد. مردم دچار شوک شده بودند مگر می شود حکومتی تا این حد بی رحم و جنایتکار باشد  که معترضان در خیابان را به رگبار گلوله ببندد. 

در آن فضا و با روحیه مردم در آن دوران، یک جنگ روانی علیه حکومت براه افتاد. بی بی سی فارسی تعداد کشته ها را چند هزار تن اعلام کرد. بخش فارسی رادیو مسکو شبانگاه 17 شهریور اعلام کرد که در تظاهرات امروز 10 هزارتن در تهران کشته شدند. 

اینگونه اغراق رسانه ای با وقایع و شایعات دیگری هم توام بود. در جوی های اطراف میدان رنگ قرمز پاشیده شد. بطوریکه ساکنان خیابان های اطراف تصور می کردند خون در جوی آب جاری شده است. بسرعت این شایعه گسترش یافت که که در شهر خون جاری شده است. طبق اصل یک کلاغ چهل کلاغ موضوع آنقدر داغ شد که برخی می گفتند آنروز کف میدان ژاله مانند رودخانه ای از خون شده بود. 

شایعه دیگری که بزبانها افتاد قتل یک روزنامه نگار ایتالیایی بود. گفته میشد: چنان کشتار وسیع و خونین بود که هیچ خبرنگاری جرات نمی کرد به محله واقعه نزدیک شود تنها یک خبرنگار ایتالیایی در صحنه بود که او را هم کشتند.

امروز میدانیم که شایعه فوق هم دروغ بود. تنها خبرنگار ایتالیایی حاضر در صحنه میشل فوکو فیلسوف  فرانسوی بود 😅 که آن موقع برای یک روزنامه ایتالیایی مطلبی پژوهشی تهیه می کرد، وی در سال 1984 میلادی درگذشت یعنی چندین سال بعد از انقلاب 57 . 

در میان شایعات دروغ حرفهای راستی هم زده شد که بسیار بر جامعه اثر گذاشت. می گفتند یک سرباز وظیفه وقتی فرمان آتش را شنید بجای شلیک بسوی مردم بسمت فرمانده خود تیراندازی کرد و وی را کشت. این شایعه که به احتمال زیاد درست هم بود،  در جو آن دوران بر روی سایر سربازان و نیروهای مسلح بسیار تاثیر  گذاشت بطوریکه در پی آن اخبار متعددی از نافرمانی نیروهای نظامی و فرار سربازان از خدمت منتشر گردید.

خلاصه راست و دروغ سر هم شدند و مردم به این نتیجه رسیدند که "تا شاه کفن نشود این وطن وطن نشود" . 

از 1357 تا 1401 

امروز وقتی به وقایع آن دوران نگاه می کنیم، می بینیم  حکومت محمد رضا شاه بسیار متمدن تر از حکومت خامنه ای بود. روز 17 شهریور حکومت نظامی اعلام شده بود و تردد در سطح شهر ممنوع بود. ماموران پیش از شلیک بسوی مردم بارها از طریق بلندگوی دستی به جمعیت هشدار دادند که امروز تردد ممنوع است و باید متفرق شوید. در نهایت با بی اعتنایی عموم حاضران به هشدارها، تصمیم نهایی گرفته شد و بسوی مردم شلیک گردید.

در حوزه مدنی و در سطح جامعه هم مردم آن روزگار بیشتر از این دوران روحیه انسان گرایی و عاطفه انسانی داشتند. برای مردم قابل قبول نبود که ماموران حکومتی با هر توجیهی بسوی جمعیت بی دفاع تیراندازی کنند. 

آن روز علاوه بر میدان ژاله نقاط دیگری از شهر نیز صحنه درگیری بود. عماالدین باقی در گزارشی پژوهشی تعداد کشته های آن روز را 88 نفر اعلام کرده است که 64 مورد آن مربوط به میدان ژاله می باشد.  آمار دقیق کشته ها بیش از این ارقام است زیرا عده ای از مجروحان نیز  بعد از این واقعه بر اثر جراحات جان خود را از دست دادند.

جمعه خونین اولین کشتار خیابانی در ایران نبود اما تا آنروز بزرگترین و تاثیر گذارترین بود. امروزه با دو نگاه با آن واقعه برخورد می شود. برخی در مقایسه با کشتارها و جنایات حکومت فعلی از آن دوران دفاع می کنند و می گویند ای کاش همچنان همان نظام ادامه پیدا می کرد اما گروهی دیگر شرایط امروز را روند تکامل استبداد ارزیابی می نمایند و می گویند بلایی که امروز بر سر ما است ادامه همان شرایط قبلی است که روزبروز استبداد گستاخ تر و بی رحم تر شده است پس چاره ای نداریم جز پایان بخشیدن به حکوت های استبدادی.

به کانال تلگرامی گرج آباد بپیوندید 

نظرات