مهسا امینی نمادی از زندگی در حکومت جهنمی
قفقازستان - قتل مهسا امینی توسط نیروی انتظامی واکنش گسترده ای در بین ایرانیان و حتی جهانیان در پی داشته است. ماجرای این قتل یادآور انواع و اقسام روشهای سرکوب علیه مردم ایران و نسل کشی در کشور می باشد. هر ایرانی با شنیدن ماجرای مهسا بخشی از زندگی خود یا بستگانش را در آن مرور می کند.
پلیس امنیت اخلاقی نهاد گسترده سرکوب
پلیس امنیت اخلاقی نهادی است سرکوبگر که روزانه گروههای مختلفی از جمله زنان و جوانان را با شیوه های خشنی سرکوب میکند. گشت ویژه این نهاد که بین عموم به گشت ارشاد معروف شده است وظیفه دستگیری افراد و انتقال آنها به بازداشتگاههای ویژه ای را بر عهده دارد. مشاهدات روزانه حاکی از رفتار خشن ماموران همراه با فحش و کتک زدن دستگیر شدگان است که فیلمها و گزارش های متعددی از آن در شبکه های اجتماعی منتشر شده است اما اینها فقط بخشی از روند سرکوب است.
کسانی که به بازداشتگاهها منتقل می شود ممکن است مورد آزارهای بیشتری نسبت به آنچه در خیابان دیده می شود قرار گیرند. بازداشتگاه پلیس امنیت اخلاقی در تهران در خیابان خالد اسلامی واقع شده است که بین مردم به بازداشتگاه وزرا معروف می باشد. یکی از کارکنان بازداشتگاه وزرا به قفقازستان گفته است که هر شب در این مکان به گروهی از زنان بازداشتی تجاوز می شود. به گفته او شرایطی برای آزادی فرد اعلام می کنند که اغلب نیاز به حضور یکی از نزدیکان شخص در بازداشتگاه خواهد بود، مانند شرط پرداختن جریمه نقدی در بانک. از این طریق افرادی که در اصطلاح بی کس و کار نامیده می شوند شناسایی می گردند و شب را ناچار هستند در بازداشتگاه بسر ببرند، در اینصورت به اغلب بازداشت شدگان تجاوز جنسی می شود. وقتی از کارمند بازداشتگاه مزبور پرسیدم که چرا موضوع را به مقامات بالاتر گزارش نمی کنی، پاسخ این بود که همه خودشان می دانند، آنها موافق این تجاوزها هستند، این در واقع پاداش ماموران است تا انگیزه بیشتری برای کار داشته باشند.
گرچه تجاوز کامل جنسی یکی از بدترین و سخت ترین شکنجه ها است اما نباید سایر آزارها و شکنجه ها را هم دست کم گرفت. تن مالی و دستمالی هم در زمان دستگیری و هم در بازداشتگاهها از شکنجه های رایج می باشد. گفتن ناسزاهایی با بار جنسیتی مانند هرزه و فاحشه و غیره، فریاد زدن بر سر فرد دستگیر شده، لحن خشن در گفتگو، پرت کردن اشیاء و انواع و اقسام شکنجه های دیگر بطور مرتب اعمال می شوند بطوریکه بسیاری از دستگیرشدگان گفته اند تا چند روز بعد از دستگیری حالت افسردگی داشته اند. خاطره تلخ دستگیری و شکنجه برای برخی تا سالها مرور می شود و در مواردی منجر به بیماری های روانی می گردد.
- چه تعداد از افراد از سوی پلیس امنیت تحت شکنجه قرار می گیرند؟
هیچ آمار مورد اعتمادی وجود ندارد. تنها گاهی مقامات در گفتگو با رسانه ها از عملیاتی ویژه سخن گفته اند که طی آن با دهها هزار زن "بدحجاب" برخورد شده است. آنچه می دانیم این است که گشت های ارشاد همه جا هستند، در شهرهای بزرگ و کوچک. روزانه مقابل بازداشتگاه وزرا صدها فرد دیده می شود که منتظر آزادی نزدیکان خود هستند. وقتی در نظر بگیریم که در کل کشور و بویژه در همه شهرهای بزرگ این دستگیری ها در حال انجام است آنگاه اغراق نخواهد بود اگر برآورد کنیم که سالانه چند صد هزار ایرانی از سوی پلیس امنیت اخلاقی شکنجه می شوند که اکثر آنها زن هستند.
شکنجه سالانه چند صد هزار زن تنها از سوی یک نهاد در کجای دیگر جهان اعمال می شود؟ برآورد می شود طی حکومت 30 ساله خامنه ای حدود 15 میلیون زن از سوی پلیس اخلاقی تحت شکنجه قرار گرفته اند. با این همه پلیس امنیت اخلاقی تنها نهاد سرکوب در ایران نیست.
نهادهای سرکوب در ایران
وقتی صحبت از سرکوب در ایران می شود اغلب به نهادهایی اشاره می گردد که با اعتراض های خیابانی برخورد می کنند مانند یگان ویژه ناجا، بسیج محلات، گردان امام علی و غیره در حالی که مردم در کار و زندگی روزانه خود هم همواره با نهادهای سرکوب مواجه هستند.
کمیته انضباطی دانشگاهها، بخش حراست در ادارات دولتی، اداره آگاهی در شهرها، اداره اماکن عمومی و دهها تشکیلات دیگر در عمل مشغول سرکوب شهروندان می باشند. بعنوان مثال اداره اماکن عمومی هر از چندی فروشگاههای لباس را مورد بازدید قرار می دهد و مجازاتهایی برای آن واحد در نظر می گیرد به بهانه اینکه پوشاک نامتعارف و مغایر با هنجارهای جامعه عرضه می کند. بطور کلی میتوان گفت برای هر نوع فعالیت، سازمان و کمپین در ایران یک واحد سرکوب و کنترل ایجاد شده است بطوریکه مردم حتی در منازل خود و در مهمانی ها ممکن است مورد تهاجم قرار بگیرند.
بموازات دستگاههای سرکوب علنی، گاه نیروهایی نیز در سطح شهر مانور می دهند هویت سازمانی و جایگاه رسمی انها علنی نیست. این گروهها که با نامهایی چون حزب الهی یا لباس شخصی و غیره نامیده می شوند.
- چه تعداد ایرانی از سوی این نهادهای سرکوب شکنجه شده یا آزار دیده است؟
در بین مردم ایران این مثل رایج شده است که هیچکس نیست جایی ضربه ای از این نظام نخورده باشد. طبق مشاهدات خودم می گویم، از هر ایرانی که به هرم بالای قدرت وصل نباشد اگر بپرسید کجا از حکومت ضربه ای خوردی، خاطره یا خاطراتی را برایتان تعریف خواهد کرد. ضمن اینکه حکومت به خودی ها و حلقه های بالایی هم در موارد بسیاری رحم نکرده است و مجازاتهایی مانند حصر خانگی یا حتی قتل خود یا فرزندانشان را اعمال کرده است.
سرکوب در زندگی غیرنرمال
سرکوب و آزارشهروندان از سوی حکومت یا حکومتی ها در شرایطی اعمال می شود که زندگی مردم در ایران با انواع و اقسام دشواری های دیگر نیز همراه می باشد. ادارات فاسد و ناکارآمد دولتی، ناتوانی حکومت در مواقع بحرانی مانند سیل و زمین لرزه، نظام بهداشتی دارویی ناکارآمد، رواج جرم و جنایت و اعتیاد، فقر عمومی گسترده و صدها مشکل و معضل دیگر که گریبان مردم را گرفته است. مجموعه این شرایط زندگی در ایران را به جهنمی تبدیل کرده است که دهها میلیون نفر می گویند اگر شرایطی مهیا بشود خواهان ترک کشور برای همیشه هستند و هزاران ایرانی با طی مسیهای پرخطر با گذشتن از دریا و کوه خود را به کشورهای دیگر می رسانند، حاضر ند سالها در کمپ های پناهجویی بسر ببرند و دیگر به آن جهنم باز نگردند.
در ایران یکی از مجازاتها ممنوع الخروج کردن افراد از کشور است، شخصیت هایی مانند محمد ملکی یا عباس امیر انتظام تا پایان عمر خود اجازه خروج از کشور نداشتند. در مقابل گاهی وقتی می خواهند به کسی امتیاز بدهند راه را برای خروج او از کشور باز می گذارند. در موارد معتددی مشخص شده است که دستگاههای امنیتی برای افرادی مدارک درست کرده اند تا آنها بتوانند با استناد به آنها از کشورهای غربی پناهندگی بگیرند.
قتل مهسا بغضی که در همه گلوها شکست
روایتهای رسمی متعددی از دستگیری و شکنجه و قتل مهسا نقل شده است اما وجدان عمومی جامعه برداشت دیگری از ماجرا دارد. مردم دیگر هیچ اعتمادی به رسانه ها و نهادهای حکومتی ندارند، از دروغ های آنها خسته اند، ترجیح می دهند بر اساس برداشتی که از رفتارهای ماموران حکومتی در طی سالها بدست آورده اند و با چسباندن قطعات پازل خودشان تصویری از ماجرا درست کنند که این تصویر باید مغایر با روایت های رسمی باشد زیرا اصل بر دروغگویی حکومتی ها است.
پوشش مهسا حتی با معیارهای پذیرفته شده در خیابان در نظام ولایی هم چندان ناسازگاری نداشت، هنگام دستگیری یک عضو مرد خانواده هم همراه وی بود. اغلب در این وضعیت کار با چند ناسزا و بد و بیراه در همان خیابان حل می شود پس چرا وی دستگیر کردند؟ وجدان عمومی می گوید چون دیدند دختری زیبارو و شهرستانی است پس او را دستگیر کنیم به او تجاوز کنیم، صدایش به هیچ کجا نخواهد نرسید.
قتل مهسا یادآور انواع ستمها و حیله های حکومت در قبال مردم ایران بوده است. مردمی که روزانه سرکوب می شوند همه یک حس همدلی با خانواده قربانی پیدا کردند. متانت و بردباری دایی مهسا هنگام گفتگو با رسانه ها این حس همدردی را افزون کرد. در آن سو خشم و نفرت بسوی نظام سرکوب گری روان شد که جنایت می کند، جسد قربانی را بسرعت دفن می کند تا آثار جرم را بپوشاند و آنگاه با ساخت کلیپ ویدئویی و پخش شایعات می خواهد مردم را فریب بدهد. کاری که بارها کرده در قتلهای دیگر در مورد گوهر عشقی مادر ستار بهشتی، در مورد شلیک موشک به هوپیمای اوکراینی و هزاران جنایت دیگر.
هر ایرانی زخم خورده و آسیب دیده بخشی از زندگی خود را در این شخصیت و ماجرا پیدا می کند. قتل او یاآور این مهم بود که هیچکس در نظام حاکم مصون نیست. مهسا نه اعتراضی کرده بود نه در قیامها شرکت داشت، یک انسان معمولی بود با یک زندگی معمولی. یک ایرانی معمولی در این نظام ممکن است در یک روز معمولی در یک بازداشتگاه معمولی به قتل برسد، ممکن است در یک سفر معمولی در هواپیما هدف شلیک موشک قرار بگیرد، هیچکس در امان نیست. قتل مهسا امینی سرآغاز خیزشی گسترده در کشور بوده است که انقلاب 1401 ایران نامگذاری شده است.
انقلاب 401 علیه نظامی سرکوبگر و برای رسیدن به آزادی است. شگفتا حکومتی که در بیش از 4 دهه سلطه بر ایران دستاوردی جز قتل و غارت و جنایت نداشته است مردم را از بدتر شدن اوضاع می ترساند و حتی مدعی می می شود که در صورت سقوط ایران نیز نابود خواهد شد.
ماجرای مهسا امینی
در ویکی پدیا صفحه ای بنام مهسا امینی ایجاد شده است که با مراجعه به آن می توانید اطلاعات کلی درباره او و شرحی از ماجرای قتل وی را بدست بیاورید.
نظرات
ارسال یک نظر